تازہ ترین

ذکر و نقش آن در تربیت اخلاقی

چکیده:
«ذکر» به عنوان حلقه ارتباطی عبد و خداوند، جایگاه بسزایی در تربیت انسان داشته تا انسان به واسطه این گذرگاه روحانی، از عالم جسمانی پلی به عالم بالا زده و با ارتباط معنوی با حضرت حق از این راه زمینه تربیت و تزکیه ربانی خویش را فراهم آورده، به محضر محبوب بار اید.

ذکر زبانی به عنوان آغاز این حلقه ارتباطی در مرحله ای سطحی و ظاهری، بنده را با نام و یاد محبوب آشنا می کند اما حقیقت «ذکر» ارتباطی وجودی و حضوری با پروردگار است که در این مرحله به عنوان یادکرد پروردگار نه در ذهن و زبان بلکه به معنای دریافت حضور پروردگار در جای جای زندگی و حیات انسان است. این تلقی از ذکر است که زمینه کسب کمالات و فضایل و دفع درکات و رذائل را در انسان ایجاد می کند و به خودسازی و تربیت الهی منجر می گردد.

شئیر
23 بازدید
مطالب کا کوڈ: 1302

از رهگذر این ذکر زمینه تربیت و حرکت انسان فراهم می شود و او را در زندگی فردی و اجتماعی رشد می دهد؛ ثمرات حاصل از این ذکر در آیینه روآیت و نیز تأکید ائمه معصومین(ع) به ذکر در مواضع خاص زندگی، جنبه تربیتی آن را روشن تر می سازد.

بیان مسئله

حقیقت ذکر و بررسی آن در منابع دینی از مسائلی است که همواره مورد توجه سالکان و رهروان راه معبود قرار گرفته و پویندگان طریق حق به آن توجه نموده اند. عدم شناخت صحیح و تلقی ناصواب از این مسأله آسیب های فراوانی را مخصوصاً به رهروان و سالکان کوی حق وارد آورده است و همواره سؤالات متعدد و مختلفی در جامعه دینی و معنوی، مطرح ساخته که ذهن دینداران را به خصوص در این حوزه به خود مشغول ساخته است.

اینکه حقیقت ذکر چیست، و ذکر چگونه می تواند پل ارتباطی بنده با پروردگار را فراهم آورد همواره مورد توجه بوده و هرکس از ظن خود به تشریح وتبیین آن پرداخته است.

1. بررسی لغوی و اصطلاحی و اقسام و مراتب ذکر، بررسی ذکر در آیت و روآیت، و بررسی آثار تربیتی و نیز موانع ذکر می تواند زمینه دستیابی به جواب این مسأله را روشن سازد. در این بررسی نقش ذکر و جایگاه تربیتی آن به عنوان ابزاری جهت نیل فرد و جامعه به کمالات و فضایل اخلاقی به خصوص با رویکرد به روآیت معصومین (علیهم السلام) را بررسی خواهیم کرد.
2. واژه ذکر
الف) ذکر در لغت

ذکر یاد کردن و بر زبان راندن، به معنای یاد، آوازه، حدیث، ثناء، دعا، ورد و جمع آن اذکار است. راغب می گوید: گاهی مراد از ذکر هیئت نفسانی است که شخص به واسطه آن می تواند آنچه از دانایی به دست آورده را حفظ کند و آن مانندحفظ است اِلّا آنکه حفظ به اعتبار نگهداشتن و ذکر به اعتبار حاضر کردن آن در ذهن است. و گاهی به حضور شیئی در قلب و همچنین بقول اطلاق می شود.[1]

در لسان العرب آمده: «الذکر حفظ للشئ تذکرة و الذکر ایضاً: الشئ یجری عَلَی اللسان». [2] صاحب کتاب «التحقیق» پس از نقل ماده «ذکر» و نقل اقوال لغویین پیرامون آن آورده: «انّ الاصل الواحد فی هذه المادّه: هُوَ التذکر فی قبال الغفله و النسیان، و هذالمعنی اعمّ من التذکر با لقلب او باللسان». [3] ایشان اصل در ذکر راتذکر و یاد کرد در مقابل غفلت و فراموشی می داند. با این بیان معنای ذکر اعم از معنای قلبی و لسانی است.
ب) ذکر در قرآن

واژه ذکر در قرآن به این معانی آمده است؛ صلاة (62/9)، خوف، خبر (19/41)، حفظ (54/17)، وعظ (51/55)، شرف (43/44)، قرآن (15/ 9)، جهاد و ام الکتاب (3/58). [4]

با بررسی آیات مذکور می توان بین کاربردهای گوناگون ذکر درقرآن جمع نموده و به نقطه وفاق مشترک یعنی درک حضور پروردگار و یادکرد او در تمام شئون زندگی، دست یافت. این مسأله خود می تواند موضوع مقاله مجزایی باشد.
ج) ذکر در اصطلاح عرفان

ذکر در اصطلاح عرفا خروج از میدان غفلت و ورود به فضای مشاهده به غلبه خوف و کثرت محبت است و گفته اند: ذکر، بساط عارفان و نصاب محبان و شراب عاشقان است و گفته شده است: ذکر نشستن بر بساط استقبال و سفره گشاده پس از اختیار مفارقت و دوری از مردم است. [5]

برخی ذکر را یکی از مراحل سیر الی الله می دانندچنان که آورده اند «من تعلق بالذکر فقد تعرض للسیر»[6] و گفته اند، ذکر بیرون آمدن از میدان غفلت به صحرای مشاهدات است[7] و نیز آورده اند: ذکر به مثابه ملاحظه محبوب و قصر نظر بر جمال او از دور است.[8]- [9]

و نیز نقل شده که حقیقت ذکر آن است که هر چه جز مذکور است در ذکر فراموش کنی ،دراینجا ذکر سر خواهد نه زبان ،از آن که نسیان صفت سر است. [10] قشیری گوید: ذکر رکنی است قوی اندر طریق حق سبحانه تعالی و هیچ کس به مقام ذکر نرسد مگر به دوام ذکر. [11] ذالنون گفته :«ذکر غذای جان من است و ثنای او شراب جان من و حیای از او لباس جان من»[12] و جنید آورده: «حقیقت ذکر فانی شدن ذاکر است در ذکر و ذکر درمشاهده مذکور»[13]
تذکر و تنبیه

از معنای لغوی و اصطلاحی ذکر و نیز نگاهی که ائمه معصومین(ع) به این مقوله داشته اند برمی آید که ایشان در کلمات نورانی خود آنگاه که از حقیقت، مراتب، موانع و آثار ذکر سخن رانده اند، مومن را از ذکر در مرحله ذهن و زبان به تلاش و مجاهده نفسانی فراخوانده و از ذکر تصویری عمل گرایانه ساخته اند، ائمه(ع) ذکر را منشاء حرکت و تلاش جهت قرب به پروردگار و زمینه ساز دوری از گناه و معصیت دانسته و برجنبه عملی و انسان سازی آن همواره تأکید کرده اند.

بررسی این مسأله در کلام معصومین (علیهم السلام)تصویری جامع و عملی از ذکر فرا روی سالکان طریق حق قرار می دهد که بررسی آن حائز اهمیت است.
3. حقیقت ذکر

توصیه های اکید قرآن[14] و روآیت به ذکر[15] و گرایش پیوسته جامعه اسلامی و ایمانی به آن این سؤال را مطرح می کند که حقیقت ذکر چیست؟

آنچه از بیان آیات و روایات و قول و فعل بزرگان بر می اید آن است که ذکر تنها این نیست که نام خدا را بر زبان بیاوریم و مکرر تسبیح و تحلیل و تکبیر بگوییم بلکه منظور آن است که با تمام قلب متوجه خدا و عظمتش باشیم و او را در همه جا حاضر و ناظر بدانیم، تا جایی که این نوع توجه زمینه عملی در انجام واجبات و ترک محرمات و متربی شدن به اخلاق و آداب الهی را در ما فراهم آورد.

پیامبر اکرم(ص) در این زمینه فرموده است: «هر کس خدای عزوجلّ را فرمان برد خدا را یاد کرده، هر چند نماز خواندن و روزه گرفتن و قرآن خواندنش اندک باشد»[16]

امام صادق(ع) در ضمن بیان سخت ترین کارهای بندگان «ذکر خدا» را به عنوان یکی از این امور نقل فرموده آنگاه می افزاید: «آن(ذکر) به این معناست که آدمی در هنگام روبرو شدن با گناه و تصمیم به انجام آن خدا را یادآور شود، پس یاد خدا او را از گناه باز می دارد. این است سخن خدای عزوجل که می فرماید: «کسانی که پرهیزکاری می کنند، چون وسوسه ای از شیطان به آنها برسد، خدا را یاد می کنند؛ زیرا مردمی صاحب بصیرتند»[17]

بیان دقیق تر حقیقت ذکر را امام صادق(علیه السلام) به حسین بزاز گوشزد می کند، حضرت به ایشان فرمود: «ایا تو را از سخت ترین چیزی که خداوند بر بندگانش واجب کرده است آگاه نکنم؟ این که با مردم به انصاف رفتار کنی، با برادرت همدردی کنی و یادکردن خدا در همه حال. منظور من از یاد خدا گفتن، سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر نیست، گو اینکه این هم ذکر است اما منظور به یاد خدا بودن در هنگام روبه رو شدن با طاعت یا معصیت خداست». [18]

امام صادق(ع) در روآیتی دیگر فرموده است: «هر که به راستی به یاد خدا باشد فرمانبرداری کند و هرکه از خدا غافل باشد نافرمانی نماید، طاعت نشانه رهیافتگی و معصیت نشانه گمراهی است و ریشه این هردو یاد و غفلت است. [19]

این گونه روآیت و روآیتی که با این مضمون وجود دارد این نکته را روشن می سازد که حقیقت ذکر زمینه ساز انجام واجب و ترک معصیت و حضوری دائمی در محضر حق را برای سالک به همراه دارد و هرچند ذکر لسانی و لفظی خود شایسته و سزاوار است اما اگر بدون بهره عملی باشد ثمری چندان ندارد.

نام فروردین نیاردگل به باغ

شب نگردد روشن از ذکر چراغ

تا قیامت گر کسی می می کند

تا ننوشد باده مستی کی کند[20]

باید به این نکته توجه کرد که ذکر دارای مراتبی است، اولین مرتبه آن را می توان ذکر لسانی نامید که همان گفتن اذکار مخصوص یا زمزمه قرآن و نامهای پیامبر و امامان، صلوات و. . . می باشد که این نوع ذکر به گفته بزرگان باید به زبان آشکار شود و حداقل به صورت آهسته صورت گیرد، پس از مرحله اول که به منزله مقدمه برای مراتب بعدی است، «ذکر قلبی» حائز اهمیت است در این مرتبه فکر و دل انسان به یاد خداست و آدمی همواره خود را در محضر خدا می بیند و از یاد او غفلت نمی ورزد. مرتبه قلبی ذکر مقدمه است برای مرحله سوم که ذکر عملی است و ذکر عملی آن است که انسان هر کاری را که در صدد انجام آن است به یاد و فرمان خداوند انجام دهد و در این مرتبه با یاد و حضور خداوند از محارم پرهیز کرده و اعمال شایسته، خوب و واجبات دینی را انجام می دهد ، لذا آنچنان که گذشت، ذکر صرفاً نامیدن و ذکر لفظی نیست بلکه اینها همه مقدمه است که انسان در مقام عمل پیوسته اعمالش را مطابق آنچه خداوند می خواهد انجام دهد و این است که ذکر را به عنوان قوی ترین ابزار در تربیت عالم انسانی معرفی می کند و زمینه حرکت و سیر آدمی از عالم مادی به عالم روحانی فراهم می آورد لذا مولوی می گوید:

اینقدرگفتیم باقی فکر کن؟

فکراگر جامد بود رو ذکر کن

ذکر آرد فکر را در اهتزاز

ذکرراخورشیداین افسرده ساز

در اینجاست که ذکر واقعی انسان را به مرتبه فرقان حق و باطل رهنمون می سازد و معیاری است برای فضایل و رذایل اخلاقی و تمیز اخلاق حسنه و سیئه ازیکدیگر.

ذکر حق کن بانگ غولان را بسوز

چشم نرگس را از این کرکس بدوز

صبح کاذب را ز صادق واشناس

رنگ می را باز دان از رنگ کاس

در همین زمینه امام خمینی(ره) در کتاب چهل حدیث در ذیل عبارت «انا جلیس من ذکرنی» آورده: «چنانچه نسیان آیت و کوری باطن از رؤیت مظاهر جمال و جلال حق سبب عمای در عالم دیگر شود، تذکر آیت و اسما و صفات و یادآوری حق و جمال و جلال او قوت دهد بصیرت را و دفع حُجُب نماید به قدر قوت تذکر و نورانیت آن، چنانچه تذکر آیت حق و ملکه شدن آن بصیرت باطنی را به قدری قوت دهد که جلوه جمال حق را در آیت مشاهده نماید و تذکر اسماء و صفات موجب شود که حق را در تجلیات اسمائیه و صفاتیه شهود کند و تذکر ذات بی حجاب آیت و اسماء و صفات رفع جمیع حجُب کند و یار بی پرده تجلی نماید»[21]

4. ثمرات ذکر

هرگاه «ذکر» به معنای حقیقی در جان انسان مأوی گزیند و انسان همواره یاد خدا را در دل بپروراند ثمراتی در جان و دل و اعمال و کردار او نمودار شده، انسان را به منزلگاه دوست سوق می دهد. ملاحظه در آثار ذکر این نکته را گوشزد می کند که حقیقت ذکر آنچنان که گذشت باید انسان را از ایستایی و سکون باز دارد. این ذکر است که انسان را در هر مرحله ای از کمال باشد به سیر و مقام قرب پروردگار نیل می دهد و زمینه رشد اخلاقی و نیل به کمالات اخلاقی را در او فراهم می آورد. این ثمرات درآینه کلام معصومین(ع) به این شرح است:
1. کلید خودسازی

قال علی(ع): «مداومه الذکر قوت الارواح و مفتاح الصلاح؛ مداومت بر ذکر، خوراک روح و کلید صلاح و پاکی است.»[22]

و فرموده است: «اصل صلاح القلب، اشتغالُهُ بذکر الله: ریشه صلاح و پاکی دل، پرداختن آن به ذکر خداوند است. »[23]

و فرموده است: «من عَمَرَ قلبَه بدوام الذکر حَسُنَت افعالُهُ فی السِّرِ و الجَهر؛ هرکه دل خویش را با یاد پیوسته خدا آباد کند، در نهان و آشکار نیک کردار شود. » [24]
2. حیات دل

قال رسول الله(ص): «بذکر اللهِ تحْی القلوب و بنسیانِهِ مَوته؛ با یاد خدا دلها زنده می شوند و با فراموش کردن او می میرند.»[25]

قال علی(ع): «من ذکر الله سبحانه احیا اللهُ قلبَهُ و نَوَّرَ عقلَهُ و لُبَّهُ؛ هر که به یاد خدای سبحان باشد خداوند دلش را زنده و اندیشه و خردش را روشن گرداند.»[26]
3. آرامش

یکی از ثمرات ذکر آرامش درونی است، این نکته در آیت قرآن آمده آنجا که می فرماید «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[27] در روآیت نیز مبسوطاً به آن اشاره شده است.

قال علی(ع): «ذکر الله جلاء الصُّدور و طمأنیه القلوب»یاد خدا سینه ها را صیقل می دهد و دلها را آرامش می بخشد. [28]

امام سجاد(ع): «الهی. . . ولا تطمئنّ القلوبُ الّا بذکرک و لا تسکن النفوس الّا عند رؤیاک: خدایا دلها جر با یاد تو آرام نمی گیرد وجانها جز با دیدن تو آرامش نمی یابد.» [29]
4. دفع نفاق

قال رسول الله(ص): «مَن اَکثرَ من ذِکرِ الله فقد بریءَ من النفاق؛ هر که خد را بسیار یاد کننده باشد از نفاق به دور ماند. [30]

و قال علی(ع): «افیضو فی ذکر الله جَلّ ذکرُهُ، فانَّهُ أحسَنُ الذکر، و هُوَ امانٌ منَ النّفاق و براءه منَ النّار. . . ؛ خدای عزوجلّ را بسیار یاد کنید، که آن بهترین یاد است و از نفاق مصون می دارد و از آتش نگه می دارد…». [31]
5. محبت خدا

قال رسول الله(ص): «من اکثَر ذکر اللهِ احبَّهُ؛ هر که بسیار به یاد خدا باشد، خداوند دوستش بدارد.»[32]
6. عصمت و دوری از گناه

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خدای سبحان فرمود: چون بدانم که یاد من بر جان بنده ام چیره گشته است خواهش او را معطوف سؤال و مناجات با خود کنم: پس چون بنده ام چنین شود و هرگاه بخواهد دچار سهو و غفلت شود مانع از آن شوم که سهو کند، اینان دوستان حقیقی منند اینان قهرمانان واقعی هستند.» [33]
7. شرح صدر

قال علی(ع): «الذکرُ یشرَحُ الصّدر؛ یاد خدا شرح صدر می بخشد».[34]
8. دفع شیطان

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «همانا شیطان پوزه خود را بر روی دل آدمی زاده نهاده است هرگاه او یاد خدا کند شیطان پوزه اش را کنار می برد و هرگاه خدا را فراموش کند شیطان در آن نجوا (وسوسه) می کند، این است وسواس خناس»[35]

قال علی(ع): «ذکر الله دعامه الایمان و عصمه من الشیطان؛ یاد خدا ستون ایمان و مآیه مصون ماندن از شیطان است.»[36]

قال علی(ع): «ذکرُ الله رأس مالِ کلِّ مؤمنٍ و رِبحُهُ السلامه مِنَ الشیطان: یاد خدا سرمایه هر مؤمنی است و سود آن سالم ماندن از گزند شیطان است.»[37]

نکته و تذکر: روآیتی که نمایانگر آثار و نتایج ذکر است به خوبی روشن می سازد که حقیقت ذکر چیست آنچنان که حقیقت هر چیز را می توان از آثارش شناخت، آثار ذکر نیز نشان دهنده حقیقت ذکر است آنچنانی که انسان ذاکر به ذکر الله را به حرکت واداشته و فکر، اندیشه و عمل او را مترقی می سازد.
5. مواضع ذکر

از آنجایی که خاصیت «ذکر» حرکت و تکاپوست و جنبه تربیتی آن دارای اهمیت بسزایی است در برخی از مواضع که روح انسانی در خطر آسیب و فرو ریختن است توصیه و تأکید بر ذکر شده است. توجه به روایاتی که از اهل بیت دراین زمینه وارد شده نشانگر آن است که ذاکر و مبتلای به گوشه نشینی و انزوا گردیده خود را فارغ از تعاملات اجتماعی بداند چرا که مع الاسف این آسیبی است که دامن برخی از سالکان را گرفته و اصولاً معتقدند که برای طی طریق باید بیگانه ازا جتماع و انسانهای دیگر به گوشه ای خزید و با گفتن اذکار لفظی خود را به مقام قرب پروردگار نزدیک کردغافل از آنکه همواره درزبان قرآن و لسان اهل بیت (علیهم السلام) در مواضعی به ذکر سفارش شده که انسان باید درآن تلاش و یک نوع مبارزه و جهد درونی را به همراه داشته باشد. برخی ز این مواضع در قرآن اینگونه آمده است:
1. زمان رویارویی با دشمن؛

قال علی (علیه السلام): «اذا لقیتم عدوکم فی الحرب فاقلوا الکلام واکثروا ذکرلله عزوجل؛ هرگاه در جنگ با دشمن روبرو شدید، کمتر سخن بگویید و بیشتر خدای عزوجل را یاد کنید.»[38]

این نکته درقرآن کریم نیز موردتوجه قرار گرفته است. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛[39] ای کسانی که ایمان آورده اید اگر به فوجی ازدشمن برخوردید خدا را فراوان یاد کنید باشد که پیروز شوید»

البته از این نکته نباید غافل شد که این محاربه می تواند شامل دشمن درون یعنی نفس اماره و نیز دشمن قسم خورده جان آدمی یعنی شیطان گردد. لذا در روایات این گونه مواضع نیز ازمواضعی است که به ذکرپروردگار سفارش شده است که اشاره خواهد شد.
2. زمان غم، داوری و تقسیم؛

قال رسول الله (صلوات الله علیه): «اذکر الله عند همک اذا هممت و عند لسانک اذا حکمت و عند یدک اذاقسمت؛هرگاه اندوهی به تو دست داد خد را به اندوه خود یادآوری کن، هرگاه خواستی داوری کنی خدا را به یاد زبان خود بیاور و هرگاه خواستی چیزی را تقسیم کنی خدا را به دست خود یادآوری کن.»[40]

به حق می توان گفت این سه موضع از جاهایی است که انسان دچار لغزش می گردد و تنها چیزی که می تواند انسان را ازاین لغزش برهاند نام و یاد پروردگار است خدایی که خالق و ولی نعمت آدمی است و هر لحظه مراقب اوست. هرگاه که انسان مبتلای به غم و اندوه شود با یاد اوست که از مرحله یاس و ناامیدی و پوچی، یاد او را در دل زنده می کند و به آرامش خاطر نایل می گردد. درقضاوت و داوری و نیز در مقام تقسیم گری نیز هماره انسان دچار لغزش می گرددکه یادپروردگار ناجی اوست.
3. هنگام خشم:

قال رسول الله (صلوات الله علیه): «اوحی الله الی نبی من انبیائه : ابن آدم اذکرنی عند غضبک اذکرک عند غضبی،فلاامحّقُک فیمن امحقُ؛ خداوند به یکی از پیامبرانش وحی فرمود که: ای پسر آدم در هنگام خشم به یاد من باش، تا من نیز درهنگام خشم خود به یاد تو باشم و تو را با دیگران هلاک نگردانم!»

خشم به عنوان یکی از مخرب ترین قوای جان آدمی درصدد ویرانگری و نابودی است که علمای اخلاق داروهای شفا بخشی را جهت درمان این رذیله و بیماری اخلاقی تجویز می کنند. ولی ذکر و یاد خدا درکلام پیامبر خدا به عنوان داروی اثر بخش از آن یادشده است.
4. زمان تنهایی و لذتها

قال علی(ع): «اِشحَنَ الخَلوه بِالذِّکر، و اصحِبِ النِّعَمَ بِالشُّکر؛ خلوت را با یاد خدا پرکن و نعمت ها را به شکرگذاری همراه ساز». [41]

قال الباقر (علیه السلام): «فی التورات مکتوبٌ : … یاموسی … اذکرنی فی خلواتک و عند سرورلذتک اذکرک عند غفلاتک؛ درتورات نوشته شده است: … ای موسی… در تنهایی ها و هنگام شادی لذت ها و خوشی هآیت مرا یاد کن تا در غفلت هآیت به یاد تو باشم.» [42]

قال الصادق(ع): «شیعَتُنا الذین اِذا خَلَوا ذکروا اللهَ کثیراً؛ شیعیان ما کسانی هستند که در خلوت و تنهایی خدا را فراوان یاد می کنند.»

درمجموعه روایات بالا دومسأله به عنوان مسائلی یادشده که آدمی درآن نیازمند یاد پروردگار است ،یکی تنهایی و خلوات و دیگری لذات و نعمتها. خلوات گاه انسان رابه ناامیدی و ازجهتی نیز آلوده به گناهان می کند. انسانی که همواره خوف نگاه و حضور دیگران برای او مانع و رادع از گناه بوده است ممکن است در خلوت مبتلای به گناه گردد لذا در خلوت و جلوت توصیه به یاد خدا شده است. تأکید به یاد خدا در خلوت از آن جهت است که ادمی دراین حالت بیشتر دچار غفلت و نسیان می گردد و زمینه آسیب پذیری اخلاقی او در این حالات بیشتر است.

در مورد لذت نیز می توان اذعان کرد که آن گونه که وجود بلایا و مصائب ممکن است صبر انسان را سرریز کرده او را دچار غفلت و یأس کند لذائذ و نعمت ها نیز باعث غرور، عجب و طغیان می گردد و این آسیبی است که دامنگیر بسیاری از صاحبان نعمت و شوکت است در این موقع یاد خداست که انسان رامتذکر به ولی نعمت خود کرده و او را صاحب و مالک حقیقی می داند.
5. هنگام ورود به بازار

امام علی(ع): «وقتی به بازار می روید و مردم سرگرم کارند خدای عزوجل را بسیار یادآور شوید؛ زیرا این کار گناهان را می زداید وبر حسنات می افزاید و در زمره غافلان نوشته نمی شوید.»[43]

بازار و تعلق خاطر به آن یکی از مصادیق دنیاست که انسان را دچار غفلت و فراموشی کرده، موجبات گناه و تباهی اخلاقی را در انسان فراهم می آورد لذا در این موضع نیز یاد خدا کارگشاست. لذاست که در روایتی پیامبر اکرم(ص) می فرماید «اگر کسی دربازار هنگامی که دیگرمردمان غافلند و سرگرم کارخود هستند به یاد خداباشد خداوند هزار حسنه برایش منظور دارد و درروز رستاخیز چنان اورا بیامرزد که به ذهن هیچکس خطور نکرده است. [44]

با توجه به مواضع ذکر شده اهمیت یاد خداوند به عنوان عامل بازدارنده اخلاق ناپسند و ابزاری تأثیر گذار در رشد و شکوفایی اخلاقی جامعه انسانی حائز اهمیت است، کسانی که همواره از یاد خداوند اعراض می کنند در زندگی دنیایی خود نیز دچار مشکل و کمبودند و نیز در آخرت کور محشور خواهند شد آنچنان که قرآن فرمود: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی.»[45]

لذا انسان همواره باید مراقب باشد که خواسته های دنیایی او مانع از ذکر پروردگار و اعراض ذکر او نگردد به عنوان مثال در روآیت، خواسته های نامشروع چشم[46]، پیروی از شهوت[47] سرگرمی به یاد مردم[48] از موانع ذکر حق برشمرده شده است،که ما به برخی ازاین روایات اشاره می کنیم:
5. موانع ذکر:

چنانچه گذشت ذکر درمقابل فراموشی و نسیان قلمداد شده است. دربرخی روایات به این موانع اشاره گردیده که اگر سالک طریق حق اینها را درنظرداشته باشد می توان با جهت گیری صحیح درمقابل آنها دل خویش را با یاد حق آباد ساخته و به سر منزل مقصود رهنمون گردد. ازجمله مواردی که درروایات به عنوان مانع ذکر یاد شده از این جمله است:

1. «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؛ شیطان می خواهد با شراب و قمار میان شما کینه و دشمنی افکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد. آیا بس نمی کنید؟»

در این آیه شراب و قمار به عنوان اسباب غفلت پروردگار معرفی شده است. این دو گناه بزرگ که درشرع از آن به عنوان کبائر یاد شده به عنوان دشمنان درون زمینه را برای عداوت و کینه ورزی و نهایتا حمله دشمن بیرونی یعنی شیطان فراهم کند و این نتیجه اش چیزی نیست جز ویرانی دل که دوری از یاد خدا و غفلت او ثمره آن است.

2. قال علی (علیه السلام):«لیس فی الجوارح اقل شکرا من العین فلا تعطوها سؤلها فتشغلکم عن ذکر الله؛درمیان اعضای بدن ناسپاس تر از چشم وجود ندارد،پس خواسته های آن را برآورده مسازیدکه شما را از یاد خدا باز می دارد. »[49]

3. قال علی(علیه السلام): «لیس فی المعاصی أشد من اتباع الشهو ه فلاتطیعوها فتشغلکم عن الله؛درمیان گناهان گناهی سخت تر از پیروی شهوت نیست ، پس آن را فرمان نبرید که شماراازیاد خدا غافل می کند. »[50]

4. الامام زین العابدین (علیه السلام): «ان قسوة البطنة و فطرة المیله و سکرالشبع وغره الملک ممایُثَبِط ویُبطیء عن العمل ویُنسی الذکر؛ پرخوری و سستی اراده و مستی سیری و غفلت حاصل از قدرت از عوامل بازدارنده و کند کننده در عمل است و ذکر خدا را از بین می برد.»[51]

این عوامل یاد شده است که انسان را از یاد حق غافل کرده و اثرات سهمگینی دراخلاق و رفتار آدمی می گذارد. نکتة حائز اهمیت آن است که انبیا و اولیای الهی همواره از این حالت به خداوند پناه برده اند.

موانعی که بازگو شد آثار زیان باری را در حیات مادی و معنوی انسان دارد از جمله آثار معنوی می توان مناجات خداوند با موسی را یاد کرد در این مناجات خداوند به حضرت موسی (علیه السلام ) می فرماید: یا موسی در هیچ حالی مرا فراموش نکن و به مال و دارایی زیاد شادمان مشو، زیرا از یاد بردن من دلها راسخت می کند و همراه ثروت زیاد گناهان زیاداست. آیه قرآن به صراحت یکی از آثار اعراض از ذکر را تنگی زندگی یاد می کند «ومن اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا؛هر کس از یاد من اعراض کند زندگیش تنگ شود»[52]

علامه طباطبایی (ره) ذیل آیه مذکور به تبیین رابطه تنگی زندگی و اعراض از یاد خدا پرداخته و آورده است: «این که می فرماید زندگی اش تنگ شود دلیلش این است که پروردگار خود را فراموش کند و به یاد او نباشد راهی برایش نمی ماند جز آنکه به دنیا چنگ زند و آن را تنها مطلوب و هدف خویش قراردهد و برای تحصیل آن بکوشد و تمام هم و غمش راصرف درست کردن زندگی خود و توسعه بخشیدن و بهره مند شدن از آن کند. زندگی چنین کسی کم باشد یازیاد اورا بسنده نیست. . . . به علاوه غم و اندوه و نگرانی و اضطراب و ترس از بلاها و مرگ و. . . او راپیوسته دلتنگ و بی قرار می سازد. درصورتی که اگرمقام و عظمت پروردگار خویش را می شناخت و همواره به یاد اوبود و فراموشش نمی کرد یقین می یافت که پروردگارش حیاتی جاودانه و نیامیخته با مرگ و نیستی دارد و… به مقدر الهی قناعت می کرد و خود را در تنگنا و سختی قرار نمی داد. »
7. نتیجه

«ذکر» به عنوان پل ارتباطی عبد و پروردگار نقش بسزایی در تربیت جامعه انسانی دارد، آنگاه که ذکر را فراتر از ذکر لسانی و لفظی تلقی کنیم، و ذکر قلبی را زمینه ساز ذکر عملی و سازندگی معنوی انسان قرار دهیم آنگاه ذاکر به ذکر الله خود را همواره در محضر محبوب حاضر می بیند و با یادکرد پروردگار در مواجهه با اندیشه ها و رفتارهای گوناگون تلاش در پرهیز از محارم و معاصی داشته و همواره با انجام آنچه خداوند به عنوان صاحب مطلق خواستار آن است، مربای به تربیت الهی گردیده و به مقام قرب پروردگار نائل می گردد.

آنچه ائمه معصومین(علیهم السلام) به عنوان ثمرات ذکروخصوصیات ذاکر واقعی بیان داشته اند و نیز ثمرات و نتایج اعراض و دوری از ذکر در آئینه کلام ایشان این نگاه و تلقی از «حقیقت ذکر» و نقش تربیتی آن را روشن می سازد.
پی نوشت ها:

[1]. المفردات فی غریب القرآن، ص 328.

[2]. لسان العرب، ج 4، ص 308.

[3]. التحقیق، فی کلمات القرآن الکریم: ج 3، ص 317. (جهت اطلاع بیشتر؛ ر. ک: مجمع البحرین، ج 3، ص 309؛ العین، ج 5، ص 346).

[4]. تحصیل نظائر القرآن الترمذی، ص 51- 67.

[5]. فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، ص 288.

[6]. از کلمات قصار بابا طاهر عریان.

[7]. ترجمه رساله قشیریه، ص 348.

[8]. رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص165.

[9]. جهت اطلاع بیشتر ر. ک: شرح تعرّف، ج 3، ص 151؛ تذکرة الاولیا، ص 152.

[10]. شرح تعرف ج3 ص151.

[11]. ترجمه رساله قشیریه ،ص347.

[12]. تذکره الاولیا،ص152.

[13]. همان ،ص446.

7. یا آیها الذین آمنو اذکرو الله ذکراً کثیراً (احزاب/41)

[15]. قال رسول الله:. . . اکثِر ذکر الله تکُن اخصّ العباد الی الله تعالی: خدا را فراوان یاد کن تا نردیک ترین بنده خدای تعالی باشی (کنز العمال: 1819)

[16]. بحار الانوار، 77/86/3

[17]. الخصال، ص 131، ح 138

[18]. بحار الانوار: 93، ص 154، ح 17

[19]. بحار الانوار، 93، ص 158، ح 33

[20] . مولوی.

[21]. شرح چهل حدیث، ص 290

[22]. غرر الحکم، ح 9832

[23]. غرر الحکم، ح 3083

[24]. همان، ح 8872

[25]. تنبیه الخواطر: ج 2، ص 120

[26]. غرر الحکم: 8876

[27]. رعد/28.

[28]. همان 5165

[29]. بحار الانوار، ج 64، ص 151، ح 21

[30]. ترجمه میزان الحکمه، ج 4 ص 1852

[31]. بحار الانوار، ج 77، ص 290، ح 2

[32]. بحار الانوار، 93، ص 160، ح 39

[33]. ترجمه میزان الحکمه، ج 6، ص 1853

[34]. غرر الحکم، ح 835

[35]. نور الثقلین، ج 5، ص 725، ح 5 به نقل از ترجمه میزان الحکمه ص 1851

[36]. غرر الحکم، ح 5172

[37]. همان، ح 5171

[38]. الخصال، ص 617، ح 10، به نقل از ترجمه میزان الحکمه، ص 1855

[39]. انفال/ 45.

[40]. بحار الانوار 77/ 171/ 7

[41]. غرر الحکم، ح 3374

[42]. الکافی: 2/ 499/ 2

[43]. خصال، ص 614، ح 10.

[44]. بحار الانوار،ج103،ص102،ح4.

[45]. طه/ 124.

[46]. غررالحکم، ح 7519.

[47]. همان، ح 7520.

[48]. همان، ح 8234.

[49]. غررالحکم،ح7519.

[50]. غررالحکم،ح 7520.

[51]. بحار الانوار، 78/ 129/ 1

[52]. طه/124.

 

ماخوذ از: http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/5211/7150/87177/%D8%B0%DA%A9%D8%B1-%D9%88-%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82%DB%8C-

یہ بھی پڑھنا مت بھولیں

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *