عدالت مداری و دست آورد آن ( با تأکید بر آیات القصص قران کریم)
عدالت مداری و دست آورد آن ( با تأکید بر آیات القصص قران کریم)
دکتر علی موسی
آیات قصص انبیاء پاسخهای متقنی به این سؤال مهم ارایه میدهند که استقامت در راه عدالت و پای بندی به این أصل اخلاقی چه دست آوردهای را برای آنان به همراه داشته است؟ برخی از مهمترین دست آورد عدالت مداری پیامبران الهی به زبان قصههای قران به این شرح است.
الف: احیاء حس کرامت انسانی
ایجاد باور به داشتن کرامت در انسانها از مهمترین دست آورد مشترک عدالت خواهی انبیاء بوده است، برنامۀ عدالت مداری پیامبران الهی این حقیقت را به نوع بشر روشن ساخت که هیچ کس ارباب کسی نیست و کسی هم نمی تواند بندۀ کسانی دیگر باشند، این گفتمان حاکم بر دعوت انبیاء با اندیشه و افکار ستمگران در ستیز بود، زیرا، هدف پیامبران الهی در این مسیر، شکستن حصار رنگ و نژاد و نفی نگاه تبعیض آمیز به قشر مستضعفان جامعه بود، در حالیکه که توهین و تحقیر و بی شخصیت کردن قشر مستضعف، کار آمد ترین سلاح مستکبران بوده تا راه ستم پذیری و تحمل تبعیض فراهم گردد، لذا است که سایر مخالفان انبیاء الهی در برابر دعوت به عدالت و انصاف، به استدلال مشابهی مبنی بر خود برتربینی و تحقیر دیگران روی آورده اند؛ نمادی از تصادم این دو نوع تفکر متضاد در غالب داستانانهای قران کریم قابل مشاهده است، چنانچه داستان حضرت موسی در مبارزه با فرعون، صورت واضح تری از تقابل عدالت مداری و ظلم پروری را به نمایش گذاشته و شیوۀ مبارزۀ دو گفتمان ظلم و عدل در سایر جوامعی که پیامبران الهی در آن مبعوث شده اند را میتوان درسایۀ این داستان مفصل قران کریم تحلیل نمود. فرعون با سفسطه و مغلطههای گوناگونی سعی داشتند که فرهنگ تبعیض و ستم پذیری را رواج دهد و مقولۀ «من بهتر از دیگرانم» را به صورت عادی به مردم بقبولاند، چنانچه او در میان قوم خود نداداد «ای قوم من! آیا من بر سرمین پهناور مصر حکومت ندارم؟ و این نهرهای عظیم در اختیار من قرار ندارد؟ مگر نمی بینید؟، اما موسی چه دارد؟ جزء یک عصای چوبی و لباس پشمینه! نه میتواند درست صحبت کند، نه قوم و نژادی دارد و نه النگوها و گردنبندهای طلائی و نه فرشتگانی که او را یاری رسانند! آیا باز هم فکر میکنید که او از من بهتر است؟«…فاستخف قومه فأطاعوه ». همچنان به ساحرانی که در برابر معجزۀ حضرت موسی به سجده افتاده بودند میگوید که «قال آمننتم له قبل أن آذن لکم» یعنی اگر هم میخواستید به وی ایمان بیاورید باید از من اجازه میگرفتید! صاحب تفسیر نمونه در تفسیر این آیات میفرمایند: این جبار مستکبر نه تنها مدعی بود که بر جسم و جان مردم حکومت دارد، بلکه میخواست بگوید اندیشۀ شما هم در اختیار من و متعلق به من است و با اجازۀ من باید تصمیم بگیرند، این همان کاری است که همۀ فرعون ها در هر عصر و زمان طرفدار آنند»
در چنان وضع نا مطلوبی، پیامبران الهی با سردادن شعار عدالت، بر منطق تفوق طلبی آنان خط بطلان کشید و تلاش کردند که این باور را به نوع بشر بقبولانند که آنها موجودی دارای کرامت و حرمت نفس بوده و همۀ آنان در عالم تکوین و تشریع مورد تکریم آفرینندۀ خویش واقع شده است، این آگهی هراندازه آنان را به شناخت واقعی خود نزدیکتر میساخت، باور شان به این حقیقت افزوده میشد که هرگونه تمکن مالی و انسانی نمی تواند دلیل بر تبعیض و ستم بر قشر مستضعف جامعه باشد، اینگونه گویا یک روحیۀ عزت طلبی در پیروان انبیاء الهی بوجود آمد و در هر دور و زمان، افرادی مؤمن با کمال شهامت و شجاعت در کنار پیامبران الهی با ستمگران به مبارزه برخاستند و تحت هیچ شرائطی دربرابر ظالمان سر فرود نیاوردند.
ب- نفوذ در قلب مردم
پیامبران الهی تا زمانی که پذیرشی در میان مردم حاصل ننمایند زمینه ای برای حصول قدرت در اقامۀ عدالت اجتماعی و ظلم ستیزی- که از وظائف أصلی آنان بود- برایشان فراهم نبوده است، در این میان مؤثر ترین حربه ای که میتوانست نفوذ آنان را در میان اقشار مختلف جامعه سرعت بخشد، چیزی جزء مسلح شدن به عدالت اخلاق اجتماعی نبوده است؛ لذا است که با وجود تکذیب و استهزاء، آزار روحی روانی؛ نگاه پیامبران به قوم خود مملوء از محبت و عطوفت بوده و حضرتش مأوای أمنی برای همه انسانها بویژه برای مؤمنان به حساب میآمد، چنانچه قران در معرفی پیامبرانی مانند حضرت نوح، هود، صالح، لوط، شعیب به قوم خود، از دو واژۀ «أخ و أمین» استفاده کرده و بر این نکته تأکید دارد که شیوۀ تعامل آنان با قوم شان بسان برادری أمین، خالی از هرنوع شایبۀ دغل و خیانت بوده است،
این موضوع در زندگی پیامبرگرامی اسلام نیز چنان اهمیتی دارد که به تعبیر قران اگر اخلاق نیکوی آنحضرت درمیان نبود، به زودی در برنامههای خود شکست میخورد و نمی توانست یارانش را دور خود نگهدارند، چنانچه در آیه 159 سوره آلعمران که به داستان جنگ احد اشاره دارد؛ به صراحت آمده است که «ولوکنت فظا غلیظ القلب لانفضو من حولک» اما اخلاق متعالی آنحضرت در همه عرصه ها، بسان مغناطیسی قوی عمل کرده چنان بر نفوذ وی تأثیر گذاشت که یاران وی با تمام اشتیاق، جان به کف نهاده به یاری آنحضرت شتافتند، بنابراین، کسب قدرت نفوذ در ملت، یکی دیگر از دست آوردهای مهم توجه به عدالت اخلاقی انبیاء بوده و از کار آمد ترین ابزار بکار رفته در پیشبرد اهدافشان به حساب میآید.
ج- جلب نعمتهای خاص الهی
نمایاندن رحمت و نعمت های بخشیده شده به پیامبران الهی، در پی رعایت عدالت اخلاق اجتماعی؛ از اهداف مشترک مجموعۀ دیگری از آیات قصص قران بوده است، اصرار و تأکید قران به نمایاندن این نعمات –تکرار، بزرگنمائی، تمرکز کردن به آن- نشان میدهد که اولا؛ آنچه که نصیب شان گشته عنایت خاصی از جانب پروردگار بوده و تنها افراد خاصی توانسته اند مقدمات جذب آن را فراهم سازند، ثانیا، اهمیت والای خود آن عمل اخلاقی را نمایان میسازد، یعنی به اندازۀ بزرگی نعمت مکتسب، عملی که موجب کسب چنین نعمتی شده در پیشگاه خداوند ارزش و منزلت خاصی داشته است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید