پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به مناسبت چهلمین روز ارتحال آیت الله امینی
حضرت آیت الله جوادی آملی به مناسبت چهلمین روز ارتحال آیت الله امینی عضو فقید جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پیامی صادر کردند، متن پیام معظم له بدین شرح است:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ارتحال عالم ربانی، حکیمی متأله، متخلق به اخلاق الهی حضرت آیت الله حاج شیخ ابراهیم امینی اصفهانی(قدّس سره) را تعزیت و تسلیت عرض میکنیم. این سانحه سنگین و مصیبت دشوار برای جامعه علمی بسیار سخت و ثقیل بود. سرّ سختی این مصیبت سنگین و سانحه دشوار آن است که آیت الله امینی هم دارای ملکات فاضله فراوانی بود و به همان اندازه که عظیم بود ناشناخته بود. برخیها عظیماند و به عظمت شناختهاند، بعضیها به مقدار عظمتشان معروفاند ولی آیت الله امینی عظیمی بود که نه تنها به مقدار عظمت او شناخته نشده بود به کمتر از آن هم شهرت نیافت. گرچه همگان او را میشناختند و همگان به او ارادت میورزیدند، از علم او آگاه بودند، از عدل او مستحضر بودند، از حضور اجتماعی ایشان بیخبر نبودند، از حضور سیاسی او مطلع بودند و محرَم امام و امین امت بودن را میدانستند اما اینها شمّهای از فضایل آیت الله امینی است نه جنس اوست و نه فصل اوست، این یک حدّ رسمی است نه حدّ حقیقی، تعریف رسمی است نه تعریف حقیقی.
توضیح مطلب این است که ذات أقدس الهی خود را به اوصاف جمال و جلال میستاید، بعد نگاه میکنیم میبینیم نموداری از آن جمال و جلال را در درجه اُولی برای انبیا و اولیای ویژه و معصومین(علیهم السلام) بازگو میکند بعد صحابه و اصحاب ائمه و پیروان آنها را هم برخوردار از آن جمال و جلال میداند تا روشن شود ﴿ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه﴾[1] همه اینها ظهور ذات أقدس الهی است. یکی از اوصاف برجسته ذات أقدس الهی این است که او جِدّ است، لعب و لهو در کار او نیست؛ هم آن وصف ثبوتی و هم این وصف سلبی برای ذات أقدس الهی است «بالذات»، فرمود ما اهل لهو نیستیم ما اهل بازی نیستیم. [2]آنگاه مردان الهی را در دو بخش به همین وصف ثبوتی و سلبی میستاید؛ مردان الهی را میگوید اینها ﴿رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّه﴾[3] آن بخش ثبوتی آنها، بخش سلبی آنها را در سوره «مؤمنون» بیان میکند که مردان الهی مردان جِدّ هستند و از لغو و لهب و لعب پرهیز میکنند ﴿عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون﴾.[4] این صفت سلبی را توسعه میدهند میگویند مردان بزرگ و بزرگمردان الهی نه اهل بازیاند و نه میشود آنها را به بازی گرفت؛ هم ﴿عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون﴾ هستند و اهل بازی نیستند و اهل لغو نیستند و اهل لهو و لعب نیستند، هم ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّه﴾[5] نمیشود آنها را به بازی گرفت؛ یعنی اگر خدای سبحان در جمال و جلال جِدّ است، مظاهری در مخلوقات او هستند که آنها در جمال و جلال جِدّ هستند نه اهل بازی هستند و نه میشود آنها را به بازی گرفت.
مرحوم آیت الله امینی در صف مقدّم اینگونه از وصفهای جدّی و پرهیز از لغو و لهو بود، هیچ وقت نمیشد او را به بازی گرفت چه اینکه خود ایشان اهل بازی نبود. قریب به یک قرن زندگی کردن لغو نداشتن، لهو نداشتن، بازی نداشتن؛ نه اهل بازی بود و نه میشد او را بازی گرفت، بسیار مرد جِدّ عمیق، پخته، خردمند و اندیشهورز بود. «هذا اولاً».
و ثانیاً در بحثهای علمی عمیق بود در جلسات علمی و خصوصی علامه طباطبایی صاحبنظر بود، سؤالات عمیقی میکرد، توقّعات عمیقانه داشت. چند سال در محضر ایشان اسفار را با هم مباحثه میکردیم. تا مطلب دقیق و عمیق حکمت متعالیه برای او حل نمیشد صرفنظر نمیکرد و نمیگذشت. طرح خوبی داشت، احتمالات خوبی داشت، اشکالات خوبی داشت، پاسخهای خوبی میداد و اگر کسی از نزدیک این حکیم متأله را بررسی نمیکرد و نمیدید و با او بحث نمیکرد، مقدار علمی ایشان برای او روشن نمیشد. بنده که سالیان متمادی اسفار را با ایشان مباحثه میکردم میدانم که چقدر عمق فکری داشتند. «هذا ثانیاً».
اما مرحله سوم آن عظمت و جمال و جلال فقهی و فلسفی را در اختیار داشت؛ نه تنها سعی میکرد تظاهری به این علوم نکند بلکه میکوشید آنها را درجهبندی کند، حاصل و محصول آنها را بررسی کند، درختی غرس کند به نام «فقه» و «فلسفه»، اولاً؛ از این درخت میوه بچیند به نام حاصل درخت، ثانیاً؛ این حاصل را شربت درست کند، ثالثاً؛ رقیق کند، رابعاً؛ به صورت تألیفات «سهل الوصول» قرار بدهد، خامساً؛ تا جوانها استفاده کنند. شما کتابهای عمیق مصطلح فلسفی و فقهی را از ایشان به یاد ندارید اما آنها حاصل درخت «فقه» است و ایشان محصول درخت «فقه» را محصول آن حاصل را به صورت نرم و رقیق و دقیق در تألیفاتی که برای جوانها داشت و نوجوانها داشت، یا در سخنرانیها و خطبههای پُر برکت نماز جمعه ایراد میفرمود، این محصول حاصل آن شجره سالیان زحمت کشیده حوزوی ایشان است.
درست است کتابی به حسب ظاهر ساده است، کتابی است که جوان و نوجوان میفهمند، یا خطبه و خطابهای داشت که جوان و نوجوان میفهمند ولی این از راه نرسید، این شربت و محصول آن میوهای است که آن میوه حاصل شجره طوبایی است که سالیان متمادی در درس آیت الله العظمی بروجردی و امام راحل، «فقه» و «اصول» شرکت کرد، در مشهد و در محضر و در مدرَس علامه بیبدیل حضرت سیدنا الاستاد آقای طباطبایی(قدّس الله نفسه الزکیه) چه در جلسات درس رسمی و عمومی و چه در جلسات خصوصی شرکت میکرد. این تثلیث را یعنی درخت بارآوردن را، درخت را به ثمر رساندن را، میوه درخت را به صورت شربت درآوردن را مرحوم حکیم متأله حاج شیخ ابراهیم امینی(رضوان الله تعالی علیه) داشت، آن را نرم کرد، گاهی در خطبه گاهی در خطابه گاهی در بنان گاهی در بیان در اختیار این جوانها و نوجوانها و سالمندان قرار میداد.
بخش دیگری از فضایل و فواضل این رادمرد الهی این بود که او امین امام بود؛ چه در مسایل سیاسی چه در مسایل مالی. امین سیاست بودن، امین نظام بودن کار آسانی نیست چون خود این بار سیاسی و بار اجتماعی اینقدر سنگین است که هضم آن مشکل، نگهداری و نگهبانی آن آسان نیست. در مسایل مالی که گاهی به ایشان ارجاع میشد، در بعثهها که در خدمتشان بودیم از طرف امام این سمَت را داشت، مرحوم آیت الله غیوری بودند که مورد اعتماد این بزرگوار و امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) مرحوم آیت الله امینی بودند همه اینها را به محضر ایشان میآوردند حفظ میکردند، امین به تمام «معنی الکلمة» بودند.
الان که ارتحال کردند در کنار مأدبه آن حکمت و مائده این معدلت نشستهاند «طوبی له و حسن مآب»! این سانحه سنگین را به حوزههای علمیه و به مردان بزرگ و بزرگوار اصفهان و به شاگردان ایشان و به امت اسلامی و به رهبر محترم این نظام تعزیت عرض میکنیم و تسلیت عرض میکنیم و از ذات أقدس الهی مسئلت میکنیم روح ایشان را با انبیا و اولیای الهی محشور بفرماید و راه ایشان را پُر رهرو قرار بدهد! بیت مکرّم ایشان را مورد عنایت ویژه خود قرار بدهد! فرزند بزرگ و بزرگوار ایشان که بخش پایانی زندگی را در صحابت ایشان گذراندند و به عنوان پرستار ایشان بودند مورد لطف ویژه خود قرار بدهد! این ادعیه را در حق مؤمنین مستجاب بفرماید!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. سوره نحل، آیه53.
[2]. اشاره به سوره انبیا، آیه16؛ سوره دخان، آیه38؛ ﴿ما بَیْنَهُما لاعِبین﴾.
[3]. سوره احزاب، آیه23.
[4]. سوره مؤمنون، آیه3.
[5]. سوره نور، آیه37.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید